Monday, May 28, 2012

سیاه مشق شماره صفر


قبل از اینکه این سبک نوین از سولاخ های فراخم در رفته را با جان و دل بخوانید چند کلمه برای آنها که لطف دارند به من و برایم پیغام می گذارند.
وقتی سخن از عشق به تو جاری شد از زبانم لودگی نیست.حقیقت است.دوستت می دارم چرا که توانایی های تک تک شمارا با این شاخک های پرکلاغی دریافته ام.اغراق نکرده ام و از مجیز بیزارم.هریک از شما برایم به ادازه ی یک ابر-اختر می ارزید.حجم دارید و گسترده اید بال برا آسمانی که می پسندم پرواز بر فراز ابرهایش را.اما دوستی پرسیده بود که آیا اگر سرمایه دار بودی هم همینطور حامی پرولتری و کارگر و مخالف کاپیتال و بورژوا ها بودی؟من نمی دانم.هنوز نشده ام.و نخواهم شد.اما می دانم که تا آخرین لحظه ی زندگ ام که دوستش دارم و از ان رضایت-مقابل تضادها می ایستم.رو-در-روی این همه سیاهی.و اعتقاد دارم بشر نیازمند خورشید آگاهی ست.و اینکه روی هیچ ماشینی را خط نیانداخته ام.اصولا خشونت در من جایی ندارد.خیلی هم ملوس هستم.البته نه گربه فام-شیرخانی یا ببر و پلنگ.همین.

No comments:

Post a Comment